شخصی به ظاهر انسان

در اوج احساسات
به بی حسی رسیده ام
یا بهتر است بگویم بی تفاوتی
از من نپرس
فقط بدان شخصی به ظاهر انسانم

بایگانی

۸۸ مطلب در مهر ۱۳۹۱ ثبت شده است

.

می بینی 

هنوز زنده ام

هنوز هم در مقابل همه سرخوش هستم

خدا می خواهد به من و تو نشان دهد

که من به تیمارستان نمی روم از دوریت

پس آسوده باش که من به این حال راضیم

۳۰ مهر ۹۱ ، ۲۲:۲۲

.

امروز سری به خاطرات می زنم

از کودکی تا به امروز

نشسته ام و دانه دانه خاطراتم را جمع می کنم

و در کارتون های مقوایی جای میدهم

بر رویشان چسب میزنم که دیگر نگاه نکنم

مطمئن باش خاطرات تو را هیچ گاه جمع نمی کنم

همیشه 

هر روز

هر لحظه می بینم

لمس میکنم

با تمام وجود استشمام میکنم

گاهی هم می بوسمشان

مگر می شود تو را فراموش کرد؟

۳۰ مهر ۹۱ ، ۱۸:۰۶

.

میدانستی در خواب هم به دنبال تو هستم؟

در خواب خاطراتم را میبینم

اما با کارهایم انسات ها را عاجز میکنم

در خواب مرا میزنند

باورت می شود

همین است که آرامش ندارم

۲۹ مهر ۹۱ ، ۲۱:۴۱

.

اگر خود را همیشه در کنار تو تصور کنم گناه است؟
۲۹ مهر ۹۱ ، ۲۱:۲۰

.

من می فهمم درد را

من می فهمم غم و غصه را

اما کسی مرا نمی فهمد

انسان ها از من خسته شده اند

می خواهم با خود عهد ببندم

غمم را کسی نبیند

حتی تو

پس اینجا می شود صندوقچه ی غم هایم

۲۹ مهر ۹۱ ، ۰۱:۵۶

.

چه قدر راحت و بی صدا می شکنم

صدایش هم حتی به گوش تو نمی رسد

۲۸ مهر ۹۱ ، ۱۸:۲۸

.

هر کار هم انجام میدهم باز هم می گویند

راضی نیستم

می بینی 

کسی مرا دوست ندارد

حتی...

۲۸ مهر ۹۱ ، ۱۸:۱۸

.

همه مرا سرخوش و دیوانه می دانند

کاش سرخوشی و دیوانگیم حقیقت داشت

برای پنهان کردن درد هایم

هر روز سرخوشتر و دیوانه تر میشوم

۲۸ مهر ۹۱ ، ۱۰:۰۸

.

دلم بهانه می گیرد

بهانه تو را

۲۸ مهر ۹۱ ، ۱۰:۰۵

.

حالم خوب نیست

یا بهتر است بگویم خیلی بد است

می دانی چرا؟

کابوس هایم نمی گذارند هیچ وقت بخوابم

کجایی تا مرا آرام کنی؟

۲۸ مهر ۹۱ ، ۱۰:۰۴

.

دوست دارم برای دلم دعا کنم

تا آرام شود

اما...

میدانی دلم هم باید فنا شود

فقط خداست درد دلم را می داند

نمی توانم دعا کنم

سپرده ام به خدا

اما خدا هم می داند باید فنا شوم

درد دارد 

۲۷ مهر ۹۱ ، ۲۲:۴۹

.

بعضی روزها خاطرات مخصوص خودش را دارد

که هر لحظه در حال تکرار است

مثل امشب

من از تو خاطره دارم

هر 5 شنبه به یاد می آورم بودنت را

۲۷ مهر ۹۱ ، ۲۲:۴۳

.

گاهی از خود می پرسم

تو هم دلتنگ من می شوی؟

من هر روز 

هر لحظه

همیشه

دلتنگ تو هستم

تو چطور؟

۲۷ مهر ۹۱ ، ۱۹:۱۰

.

گاهی توهم عاشق بودن دارم

اما تو عاشقی

کاش من هم مانند تو بودم

۲۷ مهر ۹۱ ، ۱۸:۴۳

.

باز هم خبر مرگ

چرا مرگ به همه نزدیک است و از من دور؟

۲۷ مهر ۹۱ ، ۱۸:۴۰

.

وحشتناک بود

بسیار وحشتناک بود

کابوس شبم را می گویم

صبح مانند انسان های مسخ شده بودم

مدام تو را صدا می کردم

اما نبودی 

مثل هر روز

مثل همیشه

۲۷ مهر ۹۱ ، ۱۴:۵۰

.

هر روز که میگذرد

راه تنفس من نیز بسته تر می شود

تو می دانی چرا؟

۲۶ مهر ۹۱ ، ۲۱:۰۴

.

پیشرفت کرده ام

کابوس های شبانه...

اینک کابوس های روزانه

پیشرفت خوبیست

۲۶ مهر ۹۱ ، ۲۰:۵۰

.

من مرگ را می چشم

هر روز

هر شب

می دانی چگونه؟

خاطرات گذشته...

۲۵ مهر ۹۱ ، ۲۱:۰۳

.

روزی میرسد که به هم می رسیم

یقین دارم که آن زمان یا من نیستم

یا تو

۲۵ مهر ۹۱ ، ۲۱:۰۲

.

آرام ندارد دلم

رفتن نصیب تو

ماندن نصیب من

۲۴ مهر ۹۱ ، ۲۳:۴۹

.

همه به مشهد می روند

تو هم آنجایی؟

دلم تنگ همه است

دلتنگی می باشد که من نداشته باشم؟

۲۴ مهر ۹۱ ، ۲۳:۲۹

.

چرا باور نمی کنند گاهی دلتنگی هایم زمینی است

۲۴ مهر ۹۱ ، ۲۳:۲۳

.

چطور هنوز زنده ام؟

تو هم شک کردی؟

بزودی به تاریخی نزدیک میشویم

چطور دوام آورده ام؟

۲۴ مهر ۹۱ ، ۲۳:۰۹

.

دیشب سخت گذشت

خیلی سخت

کابوس هایم با پرش های مدام در خواب همراه شده

صادقانه بگویم

میترسم

۲۴ مهر ۹۱ ، ۱۳:۴۰

.

هیچ کس تنهاییم را حس نکرد

جز تو

اما چه زود تنهاییم گذاشتی

۲۳ مهر ۹۱ ، ۲۰:۳۳

.

من تو را می خواهم

صدایم را می شنوی؟

۲۳ مهر ۹۱ ، ۰۰:۰۷

.

دلم گرفته چرا باید تنهایی به دوش بکشم؟

۲۲ مهر ۹۱ ، ۲۳:۵۸

.

اگر تو بودی اینطور نمی شد

نبودنت بسیار محسوس است

۲۲ مهر ۹۱ ، ۲۰:۳۸

.

بعد از مدتها آمدی

خواب شیرینی بود

اما کوتاه

در همان مدت کوتاه با تو بودن 

کابوسم را شیرین کرد

سپاس

۲۲ مهر ۹۱ ، ۱۲:۵۱

.

اینجا می گویم

که به کسی بر نخورد و مرا متهم نکند

بعضی آدم ها به جای زبان نیش دارند

درد دارد

کاش بودی برای گذاشتن مرحم برایم

۲۲ مهر ۹۱ ، ۰۰:۰۲

.

سرمای نبودنت بدتر از سرمای زمستان است

۲۱ مهر ۹۱ ، ۲۱:۵۴

.

دلم برای با هم بودن تنگ است

۲۱ مهر ۹۱ ، ۲۱:۵۲

.

باز امشب سفری در خاطرات کردم

آن شبی که من در خواب ناله کردم و تو را هم بی خواب کردم

و سعی کردی مرا آرام کنی

یادت هست؟

۲۰ مهر ۹۱ ، ۲۳:۴۰

.

دلم برایت تنگ شده

صادقانه و بی کلام بیان کردم دلتنگیم را

همین

۱۹ مهر ۹۱ ، ۲۲:۴۴

.

اگر من ناآرام باشم و تو آرام 

من راضی هستم

فقط تو آرام باش 

۱۹ مهر ۹۱ ، ۲۲:۴۳

.

یرای آرامش دلت گفتم حال من خوب است

حال من خوب است

باور کن

۱۹ مهر ۹۱ ، ۲۲:۴۲

.

چرا دنیا سراسر غم است؟

۱۹ مهر ۹۱ ، ۰۱:۲۰

.

به چه زبانی بگویم که مسکن دردهایم تو هستی؟

۱۸ مهر ۹۱ ، ۲۳:۵۶

.

باید تمرین کنم 

به نظرت می توانم با خود کنار آیم؟

۱۸ مهر ۹۱ ، ۱۲:۵۰

.

اینجا کسی نیست

جز من و وجودی که تو را طلب می کند

۱۸ مهر ۹۱ ، ۰۱:۳۵

.

من خاطرت می خواستم

نه خاطره ات را

۱۷ مهر ۹۱ ، ۲۰:۵۹

.

دوباره رسیدم سر خط

البته با تفاوتی دیگر

من از سر خط هم عقب تر هستم

خیلی عقب تر

۱۷ مهر ۹۱ ، ۲۰:۴۶

.

دلتنگم

بی قرارم

یادت هست فقط از تو یک چیز می خواستم

اکنون ...

۱۷ مهر ۹۱ ، ۲۰:۴۳

.

کجایی تو؟

چقدر به بودنت نیاز دارم

باز هم هوایت مرا دیوانه کرده

زنده میمانم؟

۱۶ مهر ۹۱ ، ۱۸:۰۲

.

تو هم میتوانی بخوابی ؟

یا خواب هم بر تو حرام است؟

۱۵ مهر ۹۱ ، ۲۳:۰۶

.

خسته ام

به خواب نیاز دارم

اما چگونه بی تو به خواب روم؟

کاش برایم می گفتی چطور با دلی آرام به خواب روم

۱۵ مهر ۹۱ ، ۲۳:۰۵

.

مرگ

چقدر این روزها خبرش را میشنوم

۱۵ مهر ۹۱ ، ۱۴:۴۶

.

بر پیشانی من مهر تنهایی زده شده

۱۵ مهر ۹۱ ، ۰۸:۱۶

.

هر چه کنی گروهی همیشه از تو طلبکار هستند

و از تو توقعاتی دارند که خود انجام نمی دهند

فقط به دلیل...

به دلیل غرور

۱۵ مهر ۹۱ ، ۰۸:۱۵

.

بی حسی یعنی گلایه و شکایت از تو

یعنی توقعات بی جا داشتن از تو

و تو در خلوتت به آرامی لبخند بزنی

لبخندی به حرفای خنده دار این جماعت

۱۵ مهر ۹۱ ، ۰۸:۱۳

.

بی حسی یعنی در مقابل دیگران بی تفاوت بودن

یعنی مسافری به آرامی اشک بریزد و با آرامش نظاره گر باشی

این است درس زمانه که باید برای زنده بودن 

احساسات را نابود کنی

۱۳ مهر ۹۱ ، ۱۸:۳۲

.

یقین دارم که تا صبح با تو صحبت می کردم

اما هر چه سعی کردم به خاطر نیاوردم

شاید در توهم بودم

اما اگر هم توهم بود من دوستش داشتم


۱۳ مهر ۹۱ ، ۱۸:۲۹

.

فرو رفتن در مرداب سوالاتم را میبینی؟

۱۲ مهر ۹۱ ، ۲۲:۲۰

.

امشب در دل زمزمه می کردم

چه بازگردی

چه بازنگردی گذشتم

باید بگذرم

مگر جز این میشود؟

۱۲ مهر ۹۱ ، ۲۲:۱۹

.

باز تکرار، تکرار، تکرار

چرا رها نمی شوم؟


۱۲ مهر ۹۱ ، ۲۲:۱۶

.

هنوز عطرت را دارم

هنوز بوی عطرت در مشام من است

امروز بوی عطرت در اتاقم پیچیده بود

پس آمده بودی

۱۲ مهر ۹۱ ، ۰۰:۳۷

.

امروز آمدی

درست است؟

نگو که باز در توهم حضورت بودم

۱۲ مهر ۹۱ ، ۰۰:۳۶

.

مرا ببخش

عهدم را شکستم

۱۱ مهر ۹۱ ، ۰۸:۲۹

.

آغاز بی قراری هایم

می دانی که اینبار در طلب چه هستم

من چه کنم؟

۱۰ مهر ۹۱ ، ۱۶:۳۱

.

میدانم به یادم هستی

بدان به یادت هستم

۰۹ مهر ۹۱ ، ۲۲:۰۰

.

چرا مرگ برای همه نزدیک و برای من دور 

۰۹ مهر ۹۱ ، ۲۱:۵۹

.

به بودنت نیاز دارم

کاش بودی

شبی دیگر در تنهایی و غم به سر کردن

زنده میمانم؟

۰۹ مهر ۹۱ ، ۲۱:۵۷

.


قرآن گرفتم

آب پشت سرش ریختم

برای بازگشتی دوباره

۰۹ مهر ۹۱ ، ۱۸:۳۰

.

آدم ها در خواب هم از من عاجزند

دیوانه بودم

مجنون شدم

۰۹ مهر ۹۱ ، ۱۸:۲۹

.

هر چند از تو دورم 

اما پیاپی و مدام به یادتم

یادت باشد

۰۸ مهر ۹۱ ، ۲۳:۰۱

.

درست بود

دعام کنید

۰۸ مهر ۹۱ ، ۲۳:۰۰

.

امشب هم...

چه شبی بود در کنار تو بودن

گذشتن از خودت چه لذتی داشت که من درک نمی کنم؟

مستم

۰۸ مهر ۹۱ ، ۲۱:۱۷

.

هیچ گاه نشناختمت

مرا ببخش

بزرگیت را درک نکردم

این روزها مثل هر روز هوایت مرا دیوانه میکند

۰۸ مهر ۹۱ ، ۱۶:۱۴

.

نمی دانم چه بود

به آرامی وصیت نامه اش را امضا کردم

و انگشت زدم

چه شد امشب؟

۰۷ مهر ۹۱ ، ۰۱:۵۷

.

امشب حلالش کردم

از او گذشتم

خدایا مرا حلال کن

از من بگذر


۰۷ مهر ۹۱ ، ۰۱:۵۵

.

چه رازیست که وقتی به یادت نیستم

خودت را به من نشان میدهی؟

هنگامی که وصالی نیست داغ فراق را شعله ورتر میکنی؟

۰۶ مهر ۹۱ ، ۱۹:۲۳

.

عیدت مبارک


۰۶ مهر ۹۱ ، ۱۹:۲۲

.

رهایم کنید

من به خواب محتاجم

۰۶ مهر ۹۱ ، ۰۱:۲۹

.

خسته ام

سعی میکنم چشمانم را ببندم تا کمی آرامش بیابم

اما میدانم بستن چشم ها برابر است با تکرار کابوس ها


۰۵ مهر ۹۱ ، ۲۱:۳۹

.

صدای اذان آرامشی دارد

اما...

چگونه صوت قرآنت را فراموش کنم؟

روزی میرسد که باز بشنوم؟

حال بندگیت را باز میبینم؟

مرا دعا کن

دعای تو مستجاب میشود

میدانم


۰۵ مهر ۹۱ ، ۱۸:۱۹

.

این روزها این را زیاد بر زبان می آورم

"افوض امری الی الله ،انَّ الله بصیرٌ بالعباد"

۰۵ مهر ۹۱ ، ۱۸:۱۵

.

دویدم

1 دور

2 دور

.

.

.

نشد فراموشت کنم

جسمم خسته شد

عرق سردی بر تنم نشست

اما هنوز روحم در پی توست

۰۵ مهر ۹۱ ، ۱۷:۴۸

.

به دنبال تو هستم

همه را مانند تو میبینم

سخت است تحمل دردها

من زنده می مانم؟

۰۵ مهر ۹۱ ، ۱۱:۰۸

.

کابوس کابوس  است

روز و شب نمی شناسد

من از مرگ تدریجی می ترسم


۰۵ مهر ۹۱ ، ۱۱:۰۱

.

نشد نشد نشد

آرامش به چشمانم نیامد

مثل همیشه تا صبح با کابوس سپری کردم

کابوسی که مرا دچار توهم می کرد

۰۵ مهر ۹۱ ، ۱۰:۰۶

.

ای دوست به کجا می کشانیم؟

بریده ام، خسته ام، به کجا میکشانیم؟

۰۵ مهر ۹۱ ، ۰۱:۴۷

.

مرا ببخش

تلاش هایم برای خواب اثر نداشت

هنوز با خاطراتت بیدارم

خدایا بیا و مرا در آغوش بگیر

سخت محتاجم

۰۵ مهر ۹۱ ، ۰۱:۲۵

.

چقدر زود هوا تاریک شد

من هستم جولان خاطره ها

من امشب چون شب های دیگر طاقت می آورم؟

۰۴ مهر ۹۱ ، ۲۰:۰۳

.

خدایا باز بی کسیم را به رخ کشیدی؟

باز فقیریم را به رخ کشیدی؟

چه کنم از این دنیای دنی و دون؟

گاهی اضافه بودنم را فراموش میکنم و کمی امید در دلم جوانه میزند

اما تو باز به من نشان میدهی که نباید باشم

چرا مرا نمی بری ؟؟؟

۰۴ مهر ۹۱ ، ۱۳:۴۷

.

ساعت ها می گذرد

اما من ثابت مانده ام

تا کی زنده می مانم؟ تو میدانی؟

سخت است، سخت تر از چیزی که تصور کنی یا حتی به زبان بیاوری

۰۴ مهر ۹۱ ، ۱۲:۴۲

.

آرام باش ای دل طوفانیم

مگر چه شده که این چنین به تکاپو افتاده ای؟؟؟

اینک روز است

تا شب زمان زیادی باقیست

۰۴ مهر ۹۱ ، ۱۲:۰۵

.

از همه دور شده ام ، نه به خاطر خودم

به خاطر خودشان.

می ترسم به زودی ازخودم هم دور بشوم

آن زمان زنده ام؟!

۰۴ مهر ۹۱ ، ۱۲:۰۳