.

91 هم به پایان رسید

چمدانی بسته ام بی تو ... جایت همیشه در کنارم خالیست 

هر جا هستی باش ، شاد و بی غم ، عیدت پیشاپیش مبارک

کلام آخر : اللهم عجل لولیک الفرج

.

خواب با من قهر کرده است امشب

.

فاصله چه ها که نمی کند ... تا حد جنون میرساند آدمی را

البته آدمی را

نه شخصی به ظاهر انسان را

.

هر کجا هستی باش ... عیدت مبارک

.

با خود حرف میزنم ، با خود کنار می آیم که عقل دیگر حاکم است ، 

اما 

یه آن میبینم هنوز عشق حاکم است

.

حضورت کافیست حتی اگر سکوت کنی

.

شب جمعه آخر سال است ، برای من هم فاتحه ای بخوان

.

گاه باید سکوت کرد تا فراموش شوی

.

بعضی روزها از درد سکوت میکنم

.

باید قوی باشم ، باید آرام باشم ، اما چگونه؟ 

خدایا مرا به آغوش گیر ، سخت به تو محتاجم

.

امشبی را با من صبح کن

.

به بودنت نیاز است 

اینک ، اینجا ، در کنار من 

.

دلم آرام نیست ، بیا و آرامش کن

.

برایم دعا کن

.

هوایی آفتابی و صدای غرش آسمان

اما نمیبارد

حال من چنین است

.

از این آدم های زمینی فقط تو می توانی مرا آرام کنی

.

کم کم باید بار سفر بندم اما بی تو

.

زبان حال من است

.

تنهایی یعنی در فیس بوک بگردی و به عکسای عاشقانه لبخند بزنی

زیرا

خود را در کنار تو میبینم 

.

از تو توقعی ندارم

.

چه لذتی دارد صبح از بوی عطرت بیدار شوم

.

به شیشه های اتاقم، دوباره ها کردم

و از نوشتن اسمت، بر آن حیا کردم

به روی شیشه کشیدم، عکس یک گنبد

به پای شیشه نشسته، رضا رضا کردم

.

تو برایم بگو اختیار در کجای زندگی من است

.

هنگامی که تشنه هستی به دیدن آب هم راضی  میشوی

.

هوای دلم ابری است

.

تو آرامش من بودی

هستی

همیشه

همه جا

.

گاهی فکر میکنم شاید کوچکم که شادی تحمل با من بودن را ندارد

.

تنها شانه هایی که بار سنگین اشک هایم را تحمل کرد متعلق به تو بود

.

ای عشق ویران کردی مرا

با ما کمی سازش بکن

این دل رنجور را

یک وصل مهمانش بکن 

.

خدایا مراقبش باش

امشب حال خوشی ندارم

.

این روزها هوا بسیار سرد است

به کمی گرما نیاز دارم 

شاید از سرما به خواب روم و دیگر بیدار نشوم

.

مدت زمانی است که فقط در دو روز زندگی میکنم

.

هر روز دلم احوالت را از من میپرسد 

و من تنها با لبخندی تلخ پاسخش را میدهم

.

تمام شد

ماهی دیگر هم گذشت

چه فرقی می کند بین 3 روز ، 30 روز ، 300 روز یا 3...

فرقشان در صفر است

همین